صدای زنگ آیفون را میشنوم، دلم میخواهد بتوانم حرکت کنم و خودم را تا در برسانم اما توان حرکت از من پر کشیده، حس خفگی امانم را بریده
حس میکنم دستهایی نامرئی گلویم را فشار میدهند
سنگینی و رخوت تنم بیشتر میشود و دست و پا میزنم برای هوایی بیشتر
لبهایم را به هم میرسانم
سینه ام را پر میکنم ،نمیشود
دهان باز میکنم شاید هوایی برسد به ریههای عاریهای ام اما سرفهها تندتر میشود
انگار کسی با قفل در کشتی میگیرد و تویی که رسیده و نرسیده کیفت را پرت میکنی
هراسان جلویم زانو میزنی
بازدید : 299
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 16:38